نکاتی ارزشمند برای برقراری تعادل میان کار و زندگی شخصی و ارتقا کیفیت هرکدام از آنها
در دنیای کسبوکار، صنایع مشخصی وجود دارند که بهواسطهی رقابتی بودن شدید و از بین بردن رقبا، مشهور هستند. این صنایع می توانند در بخش بانکداری و مالی، استارتآپها و شرکتهای فناوری اطلاعات باشند.
در همه این صنایع امکان جایگزینی و اخراج هر فرد وجود دارد و رقابت بسیار شدیدی در بین اعضا و کارکنان حکمفرماست. هر فرد باید به تنهایی از نردبان موفقیت سازمانی صعود کند.
در چنین شرایطی، بسیاری از کارکنان به سمت وظیفهگرایی سوق پیدا میکنند و تمام تمرکزشان را بر خود میگذارند؛ به عبارت دیگر رفتارشان به سمت خودمحوری جهتدار میشود. جهان کلاسیک نبرد برای موفقیت در رقابت!
من، خودم و من
با این تغییر در نحوه کار سازمانها، رفتار کارکنان برای تطبیق با شرایط جدید تغییر میکند، و این تغییرِ فردی به شکل وسیعی بر روابط تاثیرگذارست.
در شغلهای رقابتی و پراسترس (که به صورت فزاینده در حال ترویج هستند)، روابط سطحی و سرسری، کمبود اعتماد و بیرحمی بیشتری را بین همکاران مشاهده میکنیم.
برخی از افراد عادت میکنند که همواره با احتیاط عمل کرده و یا بیش از حد محتاط باشند. ولی زمانی که این احتیاط را به محیط بیرون از زندگی حرفهای و کاری خود میبرند، پیامدهایی در زندگی و روابط شخصیشان به همراه دارد.
پس از ساعات اداری چه اتفاقی میافتد؟
نحوه رفتار ما در محل کار، باعث ایجاد پیامدهای بسیاری در روابط بین فردیمان میشود. بسیاری از افراد ۸ الی ۱۲ ساعت را در محل کار سپری میکنند، بنابراین، رفتارهایی که در آنجا شکل میگیرد، میتواند در سایر بخشهای زندگی همراه ما باشد.
زمانی که اجازه میدهیم این اتفاق رخ دهد، این امر بر افراد پیرامون ما (افراد پیرامون ما خارج از محیط کار) تاثیر میگذارد.
به سرعت میبینیم که در حال از دست دادن احساساتمان هستیم. صحبت با دوستان و عزیزانمان برایمان بیاهمیت میشود، و این امر از جایی ناشی میشود که از ترس مورد سوء استفاده قرار گرفتن یا خیانت، به محتاط بودن و عدم اعتماد آسان به افراد عادت کردهایم.
دوستیهای ما به دلیل روابط صرفاً کاری که در محل کار به آن عادت داریم، به سمت روابط معاملاتی سوق داده میشوند. در نتیجه روز به روز از عادت سنگ تمام گذاشتن برای عزیزانمان و انجام کار بدون چشمداشت برای آنها، دور و دورتر میشویم.
بخاطر رفتار محتاطانه، شاهد ارتباطات کمتر و یا حتی فقدان آن هستیم. بخاطر ترس از سو استفاده دیگران اطلاعات شخصیمان را در اختیار کسی قرار نمیدهیم. و در نهایت، متوجه متلاشی شدن یا دور شدن از روابط خود خارج از محل کار میشویم، چراکه هیچ عمقی در این روابط وجود ندارد.
چگونه من را به ما تبدیل کنیم؟
یک راهحل ایدهآل این است که مطمئن شوید کارتان را از زندگی شخصیتان کاملاً جدا کردهاید. کار و زندگی شخصی باید در دو جنبهی کاملاً متفاوت باشند. این که به کارتان اجازه دهید که تمام عناصر زندگی شخصیتان را در خود ببلعد، بدترین چیز ممکن برای همه افراد است.
خانواده و دوستان خارج از محل کار، منبع آسایش ما هستند که میتوانیم با اعتماد و پناه بردن به آنها احساس امنیت کنیم.
باید به صورت آگاهانه در سپریکردن زمان با عزیزان خود تلاش کنیم و افکار کاری را از خود دور کنیم. با این کار میتوانیم خودِ واقعیمان را به نمایش بگذاریم و از فضای رقابتی کمی فاصله بگیریم. درک اینکه همدردی، صمیمیت و خلوص نشانه ضعف نیست، در غلبه به ذهنیت محتاط بودن بسیار مهم است.
عشق بیافرینید، نه جنگ
درست است، برخی اوقات باید در محل کار محتاط بود. ممکن است افرادی در حال اتحاد علیه ما، خیانت به ما، شایعهپراکنی درباره ما یا پیشی گرفتن از ما باشند. متاسفانه از این دست موارد روی میدهند و به شدت در حال افزایش هستند.
اما صرفا وجود این رفتارها، به این معنا نیست که باید همیشه دیوار احتیاط را دور خود نگه داریم. در واقع، اگر خود را تا این حد محتاط در محل کار بیابیم، لازم است با دوستان و خانواده خارج از محل کار شفافتر بوده و با آنها صحبت کنیم.
آنها نیازی به پیشیگرفتن از ما ندارند. نزد آنها از فضایی امن برخورداریم، پس باید به خود اجازه دهیم که بخشی از این فضا باشیم.
اگر میخواهید روی روابط خود با دوستان و خانواده تمرکز کرده، یا اگر به دنبال ایجاد روابط جدید هستید، کتاب آیین دوستیابی نوشته دِیل کارنگی میتواند در این زمینه کمک شایانی به شما کند.
خلاصه این کتاب پرفروش را میتوانید در بوکاپو مطالعه کنید:
همچنین کتاب چگونه دیگران را شیفته خود کنید نوشته نیکلاس بوتمن به مهارتهای ارتباطی با دیگران میپردازد، پس از خواندن این کتاب قادر خواهید بود که نکات ذکر شده در آن را روی اطرافیان خود عملی کرده و در روابط خود تغییر را احساس کنید.
خلاصه این کتاب ارزشمند را میتوانید در بوکاپو مطالعه کنید: