خودشیفتگی چیست؟
اگر همین حالا گوشی تلفن همراه خود را بردارید و بخواهید چرخی در شبکههای اجتماعی بزنید، بدون شک با عنوانهایی مانند «عاشق خودت باش!» یا «تو زیباترین هستی» روبهرو میشوید.
اینها جملاتی هستند که این روزها برای افزایش اعتماد به نفس و انگیزه دادن به افراد استفاده میشوند اما آیا منظور این عبارات خودشیفتگی است؟ آیا خودشیفتگی همان دوست داشتن خود است؟
اگر فکر میکنید با شخص یا اشخاصی در ارتباط هستید که دوست داشتن خود را با خودشیفتگی اشتباه گرفتهاند، با مقاله دیگری از مجله بوکاپو همراه باشید تا تفاوتهای این دو را باهم بررسی کنیم.
همانطور که گفته شد افراد خودشیفته به هر قیمتی میخواهند خود را مرکز توجه قرار دهند. در جمعها دائماً درباره حرفه خود و موفقیتهایی که حتی بعضی از آنها را به دست نیاوردهاند صحبت میکنند و صحبتهایشان اغلب اغراقآمیز است. این افراد از این که به دیگران توجه شود ناراحت میشوند.
امروزه با افزایش صفحات اجتماعی، افراد برای جذب مخاطب بیشتر از روانشناسی زرد و دروغین استفاده میکنند و اقدام به ارائه راهکارهای غیر علمی برای افزایش اعتماد به نفس، دوست داشتن و مهم دانستن خود میکنند.
مطالعات علمی در زمینه عزت نفس و اعتماد به نفس به ما میآموزند که خودمان را دوست داشته باشیم اما اگر همه این محبت و صمیمیت صرفاً معطوف به خودمان باشد و دیگران از آن بهرهایی نبرند این رفتار منجر به خودشیفتگی میشود.
افراد خودشیفته کسانی هستند که خود را رهبران طبیعی میدانند، به نظرات دیگران توجهی ندارند و فکر میکنند از همه چیز آگاهی کافی دارند. البته این طبیعت انسانها است که گاهی خود را ستایش کنند و خودخواه باشند اما افراد خودشیفته این خودستایی را به حد افراطی میرسانند. رفتار افراد خودشیفته متکبرانه است و به دیگران اهمیتی نمیدهند.
نارسیسم چیست؟
به همین علت است که خودشیفتگی با نارسیسم یا همان عشق افراطی به خود شناخته میشود. در روانپزشکی نیز نارسیسیسم، براساس خصیصههای روانی و شخصیتی با عشق بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی بیش از اندازه شناسایی میشود و آن را نوعی اختلال روانی میدانند. فروید عقیده داشت که افراد با ویژگیهای خودشیفتگی به دنیا میآیند، همچنین فروید نخستین کسی بود که خودشیفتگی را با روانکاوی توضیح داد.
مطالعه کتابهای ارزشمند در زمینه روانشناسی برای شناخت و رفتار بهتر با افراد به شما کمک میکند. پیشنهاد میکنیم به دستهبندی خلاصه کتاب های روانشناسی در وبسایت بوکاپو سر بزنید.
خودشیفتگی در روانشناسی
خودشیفتگی در دسته اختلالهای شخصیت به آن دسته از افراد گفته میشود که خود را بسیار منحصر به فرد میبینند و در ذهن خود فردی مشهور و مهم هستند. این افراد به واسطه حس خودپسندی خود، تصور میکنند قادر به انجام هرکاری هستند، مشکلات و درد و رنج اطرافیان برای آنها اهمیتی ندارد، روابطشان بسیار شکننده و هدفشان از برقراری ارتباط با دیگران رسیدن به خواسته خود یعنی دریافت توجه و تحسین است.
افراد خودشیفته عاشق قدرت، ثروت و شهرت هستند و برای به دست آوردن قدرت حد و مرزی روبهروی خود نمیبینند. در روابط خود سلطهگرند و در دنیای خیالی خود فردی مشهورند که همه باید به آنها احترام بگذارند. افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی نسبت به دیگر افراد احساس همدلی نشان نمیدهند. در عالم خیال و همچنین در رفتارهایشان، خود را بسیار بزرگ و مهم میپندارند.
اگرچه این خصیصه برای اطرافیان فرد خودشیفته اذیت کننده است و افراد زیادی تمایل به برقراری ارتباط با افراد خودشیفته ندارند.
اما روانشناس یا روانپزشک زمانی برای کمک به فرد وارد میشود که این خصیصه تبدیل به اختلال شده باشد. بسیاری از رفتارهای افراد حتی اگر آزاردهنده نیز باشند تا زمانی که تبدیل به اختلال نشده باشند به عنوان مشکل شناخته نمیشوند. هرچند که این رفتارها میتوانند هشدار دهنده آغاز اختلالات روانی باشند.
شیوع این اختلال در آقایان بیشتر از بانوان دیده شده است. علت بروز این اختلال ممکن است به کودکی افراد برگردد و برای آن دو احتمال وجود دارد:
- آنها اکثراً والدینی داشتهاند که موفقیتهایشان را در کودکی نادیده میگرفتهاند یا آنها را کوچک میشمردند.
- این افراد از کودکی پیام خاص بودن دریافت کردهاند و مرکز توجه بودهاند، اغلب تک فرزندان در معرض این اختلال هستند.
همچنین خطر ابتلا به خودشیفتگی در کودکانی که والدین خودشیفته داشتهاند نیز بیشتر است و به علت حرکت جامعه جهانی به سمت فردنگری و سلبریتی محور بودن که در آن افراد سعی دارند خود را بسیار ایدهآلتر از چیزی که هستند نشان بدهند، این اختلال در حال افزایش است.
اگرچه آنها به ظاهر اعتماد به نفس بالایی دارند اما این اعتماد به نفس کاذب است و در واقعیت عزت نفس بسیار پایینی دارند و از شخصیت خود راضی نیستند. به بیان دیگر، برخلاف آنچه نشان میدهند خود را دوست ندارند.
افراد خودشیفته مخصوصا در سنین میانسالی که زیبایی و جوانیشان رو به افول است بیشتر مستعد افسردگی هستند. زیرا رضایت این افراد از خودشان وابسته به تحسین دیگران است و اگر این تحسین را دریافت نکنند احساس ناکافی بودن میکنند و ناامید میشوند. مشکلات فردی و طرد شدن از سوی دیگران از جمله فشارهای روانی شایعی است که به افراد خودشیفته تحمیل میشود و آنان را به سمت افسردگی سوق میدهند.
پیشنهاد میکنیم برای شناخت بیشتر رفتارهای نادرست والدین و آثار آن بر شخصیت و زندگی آینده افراد، خلاصه کتاب والدین سمی را در وبسایت بوکاپو مطالعه کنید.
آیا خودشیفتگی یک اختلال است؟
یک رفتار تا زمانی نرمال حساب میشود که در روند عادی زندگی فرد وقفهایی ایجاد نکند. به طور مثال بسیاری از افراد از از ارتفاع یا مکانهای بسته میترسند اما با اینوجود، سوار آسانسور میشوند. از سوی دیگر، زمانی که فرد به علت ترس از ارتفاع، یا ترس از مکانهای بسته، کاری را انجام ندهد: مثلا سوار آسانسور نشود یا قرار کاری خود را کنسل کند چون آن قرار در طبقه دهم ساختمان بوده است، دیگر یک رفتار عادی نیست و نام اختلال را میگیرد.
بر اساس کتاب DSM5 در صورتی که فردی ۵ مورد از ۹ مورد نشانههای زیر را دارا باشد میتوان مشکل فرد را در دسته اختلال شخصیت خودشیفتگی قرار داد:
- خیالپردازی در زمینه موفقیت بیحد و حصر، هوش، زیبایی و داشتن اشتغال ذهنی برای عشق ایدهآل
- نیاز مفرط به تحسین
- تحقیر و تمسخر افراد در رابطه با آنها
- احساس محق بودن دائمی
- استثمارگری در رابطه با دیگران
- احساس حسادت به دیگران یا احساس حسادت دیگران به او
- رفتارهای متکبرانه و مغرورانه
- عدم تمایل برای درک و شناخت احساسات دیگران
- احساس خود بزرگبینی به صورت مهم پنداشتن خود (اغراق درباره دستاوردها و استعدادهای خود، اغلب انتظار دارند آدم بزرگی به حساب بیایند بدون آنکه موفقیت چشمگیری داشته باشند.)
فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته برای تحسین شدن نزد افراد دیگر میرود. این افراد در صورت دریافت نکردن تحسین و تأیید مورد نظرشان خشمگین میشوند و فرد مقابل را به شدت تحقیر میکنند. در واقع علت این است که افراد خودشیفته، شناخت درستی از خود ندارند و اگر از آنها بخواهید تا خودشان را ارزیابی کنند تعریفی که به شما ارائه میدهند بسیار رویاییتر از واقعیت است.
در این اختلال فرد دائماً برای به دست آوردن تایید دیگران مشغولیت ذهنی دارد. شخصیتی که در ذهن فرد خودشیفته قرار دارد بسیار فراتر از واقعیت او است و خود را در حد یک پادشاه میبیند. فکر میکند وظیفه دیگران است که خواستههای او را برآورده سازند اما وظیفهایی برای انجام کارهای دیگران ندارد. حس مسئولیتپذیری در این افراد بسیار کم است و تمایلی به رعایت قوانین و سنتها ندارند.
درمان خودشیفتگی
فرآیند آغاز و ادامه روند درمان اختلال خودشیفتگی کاری بسیار دشوار است. زیرا قرار است شخصیت فرد را که از آغاز زندگی با او بوده است را اصلاح کنیم. همچنین این افراد احساس مشکل نمیکنند و این را از سوی دیگران هم نمیپذیرند و آنها را مقصر میدانند. اما در صورتی که این افراد برای درمان به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنند اولین و بهترین درمان توصیه شده برای اختلال شخصیت خودشیفته رواندرمانی و در موارد شدید، دارودرمانی میباشد.
این افراد نسبت به مشکل خود، آگاهی ندارند و شرکت در جلسات به این معنا است که خودشیفتگی و بزرگ منشی خود را کنار گذاشتهاند. درمان این افراد تا حد زیادی به میزان همکاری آنها در جلسات وابسته است.
در روان درمانی به فرد کمک میشود تا نسبت به احساسات خود و چرایی آنها آگاه شود. این خودشناسی در تنظیم هیجانات به فرد کمک میکند. به تدریج فرد تشویق میشود تا روابط بین فردی کارآمدی داشته باشد تا بتواند صمیمیت و شادی را تجربه کند. هدف درمان، هدایت فرد به سمت مسئولیتپذیری بیشتر است. فرد یاد میگیرد تا نسبت به روابط خود متعهد شده و همکاری بیشتری در محیط کاری با دیگران داشته باشد. بدین ترتیب کمتر به سمت رقابت جویی با دیگران میرود و همدلی بیشتری از خود نشان میدهد.
همچنین به او کمک میشود تا جنبههای منفی شخصیت خود و ضعفهایش را بشناسد. در نتیجه نسبت به انتقاد پذیرا شده و در شکستها تحمل بیشتری از خود نشان خواهد داد. از دیگر اهداف درمانی، نزدیک شدن خود واقعی به خود ایدهآل در فرد است؛ به این معنا که اهداف دست نیافتنی خود را کاهش داده و به سمت اهداف واقعیتر قدم بردارد. همچنین عزت نفس او تقویت میشود و اعتماد به نفس کاذب جای خود را به اعتماد به نفس در حد نرمال اما واقعی میدهد.
بار دیگر باید اهمیت و نقش عزت نفس در همه جنبههای زندگی را یادآور شویم. احتمالا نام کتاب شش ستون عزت نفس اثر ناتانیل براندن را شنیدهاید. پیشنهاد میکنیم با مفاهیم و راهکارهای موثر و عملی این کتاب ارزشمند در وبسایت بوکاپو آشنا شوید.
سخن آخر
در نهایت باید بگوییم که برخورد نزدیکان فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته بسیار مهم است. در طول فرایند درمان حتما نزدیکان فرد نیز باید با درمانگر در ارتباط باشند. در برخورد با این افراد حتما حد و مرز مشخصی داشته باشید و به آنها هشدار دهید که در صورت گذر از حد و مرزها برخورد جدی خواهید داشت.
اگر میخواهید اطلاعات بیشتری درباره اشخاص خودشیفته به دست بیاورید، میتوانید خلاصه کتاب در محاصره خودشیفتگان و خلاصه کتاب آیا من به قدر کافی خوب خواهم بود را نیز در سایت و اپلیکیشن بوکاپو بخوانید تا بتوانید با راه های برخورد با این افراد بیشتر آشنا شوید.
خودشیفتگی یک اختلال روانی در دسته اختلالات شخصیت است، افراد مبتلا به این اختلال خود را منحصر به فرد میبینند. عاشق ثروت، قدرت، و شهرت هستند و فکر میکنند بیش از حد لایق و قابل احتراماند. روابط این افراد سطحی و فاقد احساس صمیمیت واقعی است و هدفشان از برقراری رابطه با دیگران به دست آوردن توجه و تحسین است.
شخصیت خودشیفته به افرادی گفته میشود که احساس خودپسندی و غرور زیادی دارند. این افراد دائماً درباره موفقیت ها و دستاوردهای خود صحبت میکنند. خود را بسیار مهم و دوست داشتنی میدانند و دیگران در نظرشان بیاهمیت هستند اعتماد به نفس بالا اما عزت نفس پایین و شکننده ایی دارند و خود را نسبت به دیگران برتر میبینند.
دارا بودن ویژگیهای خودبزرگبینی، تکبر و دوست داشتن بیش از اندازه خود به تنهایی نمیتوانند دلایل وجود اختلال در فرد باشند، زمانی به این رفتارها برچسب اختلال زده میشود که برای فرد و اطرافیان آزاردهنده و مشکلساز باشند. اگرچه خودشیفتگی یک اختلال مزمن است اما با استفاده از رواندرمانی و کمک روانشناسان و روانپزشکان قابل کنترل هستند.