بار گرانی بر دوش بشر که گویی هرگز آدمی را، تا آن زمان که جان در بدن دارد، رها نخواهد کرد. همان حسی که احمد شاملو آن را مایه زیستن و زنده بودن میداند، آنجا که میگوید: من زندهام به رنج / میسوزدم چراغ تن از درد…
به راستی رنج چیست؟ آیا باری است که ما با خطاهای روانشناختیمان به خود تحمیل میکنیم یا چیزی است نهفته در ذات زندگی که تا آخرین قدم دوشادوش ما خواهد آمد؟ روانشناسان و فلاسفه درباره آن چه میگویند؟ چگونه میتوانیم با رنجهایمان کنار بیاییم؟
پرسشهای بالا و چند پرسش دیگر، موضوع این مقاله از مجله بوکاپو هستند. در این مقاله با این مفهوم بیشتر و عمیقتر آشنا خواهیم شد تا شاید بتوانیم کمی از دشواری زیستن بکاهیم. با ما همراه باشید.
از زیگموند فروید تا ویکتور فرانکل؛ رنج در روانشناسی به چه معناست؟
رنج در معنای گسترده خود، تجربهای از نارضایتی، نارخوشایندی و بیزاری است که در اثر مواجهه با آسیب یا تهدید در افراد شکل میگیرد؛ همان عنصر اساسی که بعد منفی پدیدههای احساسی را به وجود میآورد و نقطه مقابل «لذت» است.
در دیدگاه روانشناسانه، خاستگاه رنج، تمایلات، الگوهای فکری، الگوهای رفتاری و شرطیسازی افراد است. بنابراین روانشناسی میکوشد از طریق فرایندهای درمانی و با اصلاح الگوهای ناسالم فکری و رفتاری، سلامت روانی را بهبود ببخشد و بار آن را کاهش دهد.
زیگموند فروید، روانشناس شهیر اتریشی، معتقد بود انسان خودش زمینه سختیها و دشواریها را فراهم کرده است. او منشأ این احساس را فرهنگ و تمدن میدانست که به دست انسانها ایجاد شده است.
فروید معتقد بود انسان از سه ناحیه متحمل رنج میشود: رنجی که طبیعت به انسان تحمیل میکند، رنجی که بدن آدمی به او میرساند و رنجی که از ارتباط و تعامل با دیگران به وجود میآید و از دو نوع دیگر سختتر است.
با این حال این دیدگاه فروید امروزه چندان پذیرفته شده نیست. ویکتور فرانکل روانپزشک مشهور و هموطن فروید، دیدگاه انقلابی خود درباره این مفهوم و تعارضات روانی انسانها را در کتاب پرفروش و ارزشمند خود به نام انسان در جستجوی معنا ارائه داد.
از دل رنجها
ویکتور فرانکل سه سال از زندگی خود را در اردوگاه آشویتس، اردوگاه کار اجباری آلمان نازی برای یهودیان، گذراند و خانوادهاش را در هولوکاست از دست داد. تجارب تلخ و مرگبار او دیدگاهش به زندگی را به شدت تحت تأثیر قرار داد و از او فرد دیگری ساخت.
او معتقد بود اختلالات روانی ریشه در ناتوانی انسان در پیدا کردن معنا و مفهوم برای زندگی دارد. بنابراین انسان تنها زمانی میتواند به زندگی با همه سختیها و مرارتهایش، آری بگوید که برای رنجهای به ظاهر بیهوده زندگی معنایی ژرف بیاید.
این مسئله اصلِ مطلب رویکرد درمانی ویکتور فرانکل یعنی معنادرمانی است؛ او میگوید زندگی یعنی رنج بردن و زنده ماندن؛ یعنی یافتن معنا در رنجهایی که میبریم.
او میافزاید: در نوع پاسخ ما به رنج، «رشد و آزادی» نهفته است. پس به زبان سادهتر، ما در واکنش نشان دادن نسبت به رنجها آزاد هستیم و این آزادی و حق انتخاب، موجب رشد ما خواهد شد.
دیدگاه های فسلفی درباره رنج؛ اتاق ضدحریق شوپنهاور یا خانه آتش فشانی نیچه؟
زمانی که میخواهیم درباره فلسفه رنجها حرفی بزنیم، اولین نامی که به آن برمیخوریم آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی است. فیلسوفی که به بدبینی شهره است. او در یک کلام معتقد بود «جهان در رنج است و این سختی پایانی ندارد».
بنا به نظر شوپنهاور، حقیقت انسان در قدرت اراده اوست و همین اراده منشأ مشکلات انسان و در نهایت بدبینی و ناامیدی است. شوپنهاور معتقد بود اراده همان خواست و میل است و این خواستنها و امیال انسانها آنقدر زیاد است که برآورده ساختن آنها ممکن نخواهد بود.
بنابراین در برابر هر آرزویی که برآورده میشود، دهها آرزوی دیگر هست که برآورده نمیشود. پس این امیال نامحدود در برابر کامیابیهای محدود قرار میگیرند و همین مسئله رنجی دائمی را برای بشر ایجاد میکند و در نهایت ملال و بیهودگی را به بار خواهد آورد.
پیشنهاد مطالعه: ملال؛ نشان هدررفتن عمر یا فراخوانی به سوی عمل و اقدام؟شوپنهاور تحت تأثیر تعالیم بودا، گزاره «زندگی یعنی رنج» را پذیرفته بود و آن را جوهر حیات میدانست. از سوی دیگر او معتقد بود حتی چیزهایی که به عنوان لذت میشناسیم، برای تسکین رنجها شکل گرفتهاند؛ مثلاً لذت خوردن برای تسکین موقتی گرسنگی است.
در واقع رنجها دائمی هستند و هرگز تمام نمیشوند؛ مسکنهای لذتآور هم موقتی هستند و مدام سعی میکنند رنجها را خنثی کنند. در این چرخه پایانناپذیر این رنجها هستند که تداوم مییابند و ما در برابر آن محکوم هستیم.
دیدگاهی متفاوت
راهی که شوپنهاور برای درمان رنجها ارائه میدهد، راهی است که نیچه، شاگرد شوپنهاور، آن را منفعلانه و از سر ترس میداند؛ شوپنهاور میگوید برای سختیکشیدن کمتر باید خواستنهها و امیال خود را کمتر کرد. باید در جهنم زندگی، اتاقی ضد حریق ساخت و در آن پنهان شد.
نیچه فیلسوف اگزیستانسیالیست، شاگرد و هموطن شوپنهاور معتقد بود اگرچه حیات بشر سرشار از دشواری است اما عقاید شوپنهاور را زندگی در انکار میدانست. او معقتد بود کمتر خواستن، پنهان شدن از ترس جهنم دنیا و کناره گرفتن از همهچیز، کاملاً منفعلانه است. نیچه شجاعانه میخواست در این دنیای سراسر رنج، راهی برای زیستن بیاید و حتی برای بودن در همین دنیا هم قدردان باشد!
نیچه میگفت همه خوشیهای زندگی بشر به رنج آمیخته است و معنای حیات با غلبه بر سختیها به دست میآید. تا زشتی نباشد، زیبایی معنای خود را پیدا نمیکند و تا تنهایی را نچشید، شیرینی دوستی و عشق را احساس نخواهید کرد.
پیشنهاد مطالعه: اگزیستانسیالیسم به زبان سادهبهترین راه های مقابله با رنج چه هستند؟
علم روانشناسی به ما کمک میکند با رنجهایمان به طور مؤثری مقابله کنیم. روانشناسان معتقدند در زندگی بشر درد و تجربههای دردآور برای همگان رخ میدهد اما آنچه وجه تمایز افراد است، نوع واکنش در برابر این دردهاست.
برای اینکه بتوانیم در برابر رنجهایمان قویتر باشیم باید به چهار نکته توجه کنیم:
-
به انتخابهایمان آگاهی داشته باشیم و مسئولیت آنها را بپذیریم
ما باید بدانیم که هر انتخابی برای ما فرصتها و محاسنی را به ارمغان میآورد و پیامدها و تبعاتی را نیز به همراه دارد. بنابراین باید به یاد داشته باشیم یک انتخاب میتواند فرصتی را به ما بدهد و فرصت دیگری را نیز از ما دریغ کند.
اگر این نکته را کاملاً بپذیریم و مسئولیت انتخابمان را بپذیریم، در برابر پیامدهای انتخابهایمان صبورانهتر و آگاهانهتر عمل خواهیم کرد و درد کمتری را بابت اشتباهاتمان متحمل میشویم.
-
شکست و اشتباه را به عنوان یک تجربه عمومی بپذیریم
یادمان نرود ما اولین آدمهای تاریخ نیستیم که اشتباه کردهایم یا شکست خوردهایم. ما تمام تلاشمان را میکنیم که تصمیمهای عاقلانه بگیریم و انتخابهایی آگاهانه داشته باشیم اما گاهی تمام محاسباتمان اشتباه از آب درمیآید!
-
دست از مقایسه کردن برداریم
باید بپذیریم که شخصیت، محیط زندگی، شرایط، افکار و باورهای آدمها با یکدیگر متفاوت است و مقایسه خودمان با دیگران غلط است. به یاد داشته باشیم که تنها در شرایطی میتوانیم دستاوردهای خودمان را با دیگران مقایسه کنیم که در شرایط یکسانی با آنها قرار داشته باشیم.
در هر شرایطی به جز این، نتیجه چنین مقایسه غلطی، رنج و اضطراب و سرخوردگی خواهد بود.
-
از واقعیت دور نشویم
گاهی ما آنچنان در گذشته غرق میشویم که کل زندگیمان حسرت کارهایی است که باید میکردیم یا نکردیم. گاهی افکار و احساساتمان را نادیده میگیریم و به جای پذیرش آنها، وجودشان را انکار میکنیم و در برابر واقعیت میایستیم.
انکار واقعیت بدترین ضربهای است که به خودمان میزنیم. لازمه عبور از رنجها، پذیرش آنها و مواجهه صحیح با آنهاست. بنابراین واقعیت را با تمام بیرحمیاش باید در آغوش گرفت.
۵ انسان بزرگ در برابر سختیها
آشنایی با پنج شخصیتی که در مواجهه با رنجها الهامبخش شما خواهند بود.
-
ویکتور فرانکل
در این مقاله از ویکتور فرانکل زیاد نام بردیم چرا که واقعاً شایسته تجلیل و احترام است. او در ۳۷ سالگی به دست نازیها اسیر شد و همه خانوادهاش از جمله همسرش را از دست داد. او بازمانده فاجعهای بود که سالهاست زوایای پیدا و پنهانش جهان را تکان میدهد.
ویکتور فرانکل تجربههای دردناکی را از سر گذراند که باعث شد بعدها او تمام تلاشش را به کار ببند تا مرهمی برای رنجهای دیگران باشد.
-
ملاله یوسفزی
دختری پاکستانی که در برابر ستم آشکار طالبان ایستادگی کرد، ترور شد، به زندگی بازگشت و جایزه صلح نوبل را به دست آورد.
ملاله در کشوری که دشواری زیستن برای زنان در آن صدچندان بود، برای به رسمیت شناختن حقوق حداقلی زنان مبارزه کرد و تا مرز جان سپردن پیش رفت اما از پای ننشست. او سرگذشت الهامبخش خود را در کتاب من ملاله هستم شرح داده است.
-
فردریش نیچه
نیچه فیلسوف بزرگ اگزیستانسیالیست است به ما میآموزد که به قول خودش «در دهانه آتشفشان خانه بسازیم». او که میخواست در برابر همه رنجها ایستادگی کند و به زندگی آری بگوید، یکی از اشخاصی است که شرح زندگی و آراء و افکارش میتواند منبع الهام شما برای مقابله با رنج زیستن باشد.
-
نلسون ماندلا
مردی که ایستادگی در برابر آپارتاید را معنا بخشید. نلسون ماندلا نخستین رییس جمهور آفریقای جنوبی و رهبر مقاومت در برابر آپارتاید بود. او به خاطر مبارزاتش ۲۷ سال از عمر خود را در زندان گذراند.
در نهایت تلاشهای او و دوستانش منجر به برگزاری نخستین انتخابات دموکراتیک آفریقای جنوبی شد و برافتادن نظام ظالمانه و آپارتایدی در این کشور را به دنبال داشت. راه دشوار آزادی اتوبیوگرافی نلسون ماندلا درباره مبارزات خود است.
-
تارا وست اور
چه چیزی میتواند بیش از زندگی دختری که در برابر آموزههای غلط و متعصبانه ایستادگی میکند الهامبخش باشد؟ تارا وست اور دختری است که از حقوق اولیه خود به سبب باورهای اعتقادی والدینش محروم شده بود.
او که آرام آرام چشم چشمش به حقایق دنیای اطرافش باز میشد، متوجه رنج عظیمی شد که این باورها به او تحمیل کرده بودند.
او برای دست یابی به حقوق اولیهش و رد تعصبات دینی و آیینی پافشاری کرد و فشار خانواده و تهدیدهایشان باعث نشد لحظهای از پا بنشیند. شرح سرگذشت این زن بزرگ را در کتاب تحصیل کرده بخوانید.
سخن آخر
رنج چه از دیدگاه روانشناسی و چه از دیدگاه فلسفی جزء لاینفک زندگی است و با هر خاستگاهی، در زندگی بشر نقش پررنگی دارد. با این حال فلاسفه و روانشناسان راهکارهایی برای مقابله با آن ارائه کردهاند که از دشواری زیستن میکاهد. خلاصهکتابهای روانشناسی بوکاپو میتوانند شما را در مسیر مواجهه و مقابله درست با رنجها و سختیها، یاری کنند.
رنج تجربهای از نارضایتی و بیزاری است که در اثر مواجهه با آسیب یا تهدید در افراد شکل میگیرد و نقطه مقابل «لذت» است.
انتخابهای آگاهانه و پذیرش مسئولیت انتخابها، دادن حق اشتباه کردن به خود و اجتناب از خودسرزنشگری، مقایسه نکردن خود با دیگران، پذیرش واقعیتها و رنجها و اجتناب از انکار آنها
راجب افسردگی هم مطب بگذاید ممونم از شما
سایت تون تیتر و موضوعات جنجنالی و جالبی داره