احتمالاً بارها این جمله را از دیگران شنیدهاید که: «به حرف دلت گوش کن!» خصوصاً اگر در حال فکر کردن به یک تصمیم دشوار باشید، این جمله میتواند برایتان راهگشا باشد. به نظر میرسد وقتی به خود واقعی وجودتان رجوع میکنید، تصمیمات درستتری میگیرید.
نینا استرومینگر، دکترای تخصصی و استادیار دانشکده بازرگانی وارتون دانشگاه پنسیلوانیا معتقد است که این جوهره، چیزی است که شما را تبدیل به کسی که هستید میکند؛ جوهرهای که در اعماق وجودتان و ورای همه ظرفیتهایتان قرار دارد.
اما چرا باید به حرف دل خود گوش کنیم و کاملا خودمان باشیم؟ چه چیزی باعث میشود خود حقیقیمان بودن، برای ما مفید باشد؟ در مقاله حاضر از مجله بوکاپو سعی کردهایم به ابعاد مختلف این موضوع بپردازیم و راهکارهایی عملی برای دستیابی به این هدف ارائه کنیم.
خود واقعی چیست؟
خود حقیقی آن چیزی است که ما، ورای همه رفتارها، باورها، فرهنگ و… در اعماق وجود خود هستیم. واقعیت درونی ما در زیر نشانهها و برچسبهای زندگی روزمره پنهان شده و ممکن است با تجارب ما، انتظارات دیگران و نحوه نگاه دیگران به ما (با صفاتی مثل “باهوش” یا “ورزشکار”)، رنگآمیزی شده باشد. این امر میتواند این واقعیت درونی را بیشتر مبهم کند.
در واقع خود حقیقی ما ممکن است آن شخصیتی که امروز از خود بروز میدهیم نباشد. ممکن است تحت تاثیر بایدها و نبایدهای والدین، قوانین جامعه و مدرسه و… از خود حقیقی، ارزشها و باورها، گرایشهای ذاتی و طبیعی منحصربهفرد خودمان دور شده باشیم تا بتوانیم تایید دیگران را بهدست بیاوریم و جایگاهی کسب کنیم که مورد نکوهش افراد مهم زندگیمان نباشد.
اگر با توجه به این تعاریف احساس میکنید خودتان و هویتتان را گم کردهاید و نمیدانید در زندگی واقعا به دنبال چه چیزی هستید، کتاب چهار میثاق برای شما نوشته شده است. پیشنهاد میکنیم خلاصه این کتاب ارزشمند را در ۳۳ دقیقه در بوکاپو مطالعه کنید.
چرا باید خود واقعی تان باشید؟
شاید از خود بپرسید یافتن خود حقیقی چه لزومی دارد و اگر این کار را انجام ندهید چه چیزی را از دست میدهید؟ به اعتقاد روانکاو و روانپزشک سوئیسی؛ کارل یونگ، طی فرآیند روبهرو شدن با خود واقع که فردیتیابی نام دارد؛ انسان با کنار زدن نقابهای ظاهری زندگی روزمره، به زیربنای وجودی حقیقی خود دست خواهد یافت.
اگر از این سفر دوری کنید، درواقع از خود حقیقیتان که میتواند منشا آرامش، دستاوردها، موفقیتها و شکوفاییتان باشد دوری کردهاید. فردیتیابی که یونگ به آن اشاره میکند همچنین میتواند فواید زیر را به دنبال داشته باشد:
-
جلب اعتماد دیگران
بیشتر آدمها به راحتی میتوانند تشخیص دهند که یک نفر رفتاری متظاهرانه و جعلی دارد و معمولا به چنین افرادی کمتر اعتماد میکنند. بنابراین رفار صادقانه و همراستا با خود واقعی باعث میشود دیگران بیشتر به شما اعتماد کنند.
-
داشتن روابط رضایتبخش
وقتی صادقانه و بدون تظاهر رفتار میکنید، دیگران با شما احساس راحتی بیشتری میکنند و هر دو طرف از ابراز آزادانه احساسات خود اجتناب نمیکنید.
-
احساس شادکامی
وقتی به خودتان و دیگران دروغ نمیگویید و بر مبنای چیزی که واقعا هستید رفتار میکنید، شادتر خواهید بود. برای درک بهتر دروغهایی که ما معمولا به خودمان میگوییم، پیشنهاد میکنیم کتاب دروغ هایی که به خود می گوییم را مطالعه کنید.
شیوه رو به رو شدن با خود واقعی + دو کتاب مفید
شما لزوما خود واقعیتان را همیشه نمیبینید. برای دیدن آن باید لایههای رویی شخصیت خود را کنار زده و به عمق بروید. اینگونه میتوانید با جوهره درونی خود ارتباط برقرار کنید و زندگی شاد و کاملی داشته باشید.
اما انجام این فرآیند به سادگی صحبت کردن درباره آن نیست. ممکن است حتی ندانید که دقیقا باید چه کاری انجام دهید. برای پا گذاشتن در این مسیر به ۳ مؤلفه نیاز دارید:
- صبر
- استمرار
- تحمل رنجهایی که در مسیر پیدا کردن این جوهره با آنها روبهرو میشوید
در واقع از لحظهای که تصمیم به شروع این سفر میگیرید، باید تمام تلاشتان را بکنید تا ارزشهای فردی خودتان را بیابید و قوانین و نظام ارزشی شخص خودتان را برای زندگی بنا کنید.
پیشنهاد مطالعه: خودشناسی چیست و چگونه خودمان را بهتر بشناسیم؟خودتان را بهتر بشناسید و آنچه صرفا برای خوشایند و تایید دیگران عادت به انجام آن کردهاید اما حقیقتا مورد تایید خودتان نیست را از زندگیتان حذف کنید. خودشناسی اولین قدم برای شناخت و نزدیک شدن به این هدف است.
برای اینکه بتوانیم شناخت عمیقی از خود پیدا کنیم، کتابهای ارزشمند زیادی وجود دارند؛ ما ۲ کتاب مهم را به شما معرفی میکنیم که میتوانید خلاصه صوتی و متنی آنها را در بوکاپو بخوانید.
کتاب نیمه تاریک وجود از دبی فورد
نویسنده در این اثر لایههای مختلف شخصیت انسانی را به خواننده معرفی میکند و به ما میآموزد که چطور با جنبههای متفاوت شخصیتمان کنار بیاییم و آنها را بپذیریم.
کتاب ماندن در وضعیت آخر از توماس هریس
اگر میخواهید خودتان را بهتر بشناسید، مطالعه خلاصه این ۲ کتاب را در برنامه خود قرار دهید.
۸ راهکار برای اینکه خود واقعی تان باشید
برای آنکه بتوانید به آن چیزی که واقعا هستید نزدیکتر شوید، راهکارهایی وجود دارد. برخی از این راهکارها را در ادامه بررسی میکنیم.
۱. مراقبه کنید
مراقبه یا مدیتیشین یکی از راههایی است که به شما کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید و با شناخت بهتر خود، بتوانید در زندگیْ خود واقعیتان باشید. برای این کار بهتر است گوشهای ساکت از خانه یا در طبیعت، به دور از مشغلههای زندگی روزمره آرام بنشینید.
سپس بدن خود را در وضعیتی راحت قرار دهید و با چندین دم و بازدم عمیق، اجازه دهید بدن و ذهنتان به آرامش برسد. سعی کنید روی نفس کشیدنتان متمرکز شوید و به چیز دیگری فکر نکنید.
حقیقت درونی شما، جایی در اعماق ذهنتان و پشت افکار و عادتهای زندگی روزمره پنهان است. در هنگام مراقبه ممکن است افکاری ذهنتان را درگیر کرده و حواس شما را پرت کند؛ بهتر است در این زمان به افکار و احساساتی که تجربه میکنید توجه کرده و سعی کنید بدون قضاوت تنها آنها را ببینید.
۲. از خودتان بنویسید
نوشتن روزانه افکار و احساساتتان به شما کمک میکند خودتان را در لابهلای نوشتههای خود پیدا کنید. زمانی که برای خودمان مینویسیم، نگران اینکه دیگران ممکن است چطور ما را ببینند و چطور قضاوتمان کنند نیستیم بنابراین میتوانیم هرآنچه واقعا فکر میکنیم را بیان کنیم.
نوشتن همچنین میتواند به ما کمک کند افکارمان را دستهبندی کرده و به آنها نظم بدهیم. برای ایجاد این عادت، میتوانید هرشب اتفاقات، افکار و احساساتی را که در طی آن روز تجربه کردید یادداشت کنید. در کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد، یاد میگیرید چگونه رویاهایتان با نوشتن به واقعیت بدل کنید.
۳. با دوستان نزدیک صحبت کنید و از دیگران نظر بخواهید
داشتن دوست صمیمی و نزدیک، یکی از مولفههای مهم سلامت شخصیتی ماست. صحبت کردن با دوست نزدیکمان درباره احساسات و افکاری که داریم و شنیدن بازخوردها و نظرات او به ما کمک میکند ابعاد پنهان شخصیت خود را بهتر بشناسیم و بتوانیم خود واقعی مان را کشف کنیم.
علاوه بر گفتگو با دوستان نزدیک، شنیدن آنچه سایر افراد نیز درباره شما میگویند یک تمرین مفید است. از آنها دو سوال ساده بپرسید:
- به نظر شما چه نقاط قوتی را باید توسعه دهم؟
- به نظر شما باید روی چه نقاط ضعفی کار کنم؟
البته نظر آنها کامل نخواهد بود، اما بازخورد آنها احتمالاً نشاندهنده چند زمینه است که حداقل باید دوباره به آنها نگاه کنید. گاهی اوقات نزدیکترین افراد به ما، میتوانند چیزهایی را ببینند که ما ممکن است نتوانیم در خودمان ببینیم.
۴. بر چیزی که هستید تمرکز کنید
همه ما معیارها و ایدئالهایی مبنی بر اینکه چه ویژگیهایی خوب هستند در ذهنمان داریم. عوامل مختلفی این معیارها را شکل میدهند؛ عواملی مثل:
- انتظارات جامعه ( مثل انتظاری که از زنان برای لاغر بودن و زیبا بودن وجود دارد)
- الگوهای موجود در خانواده و شیوه تربیت شدنمان
- فرهنگ
- باورهای دینی
- و …
همه این عوامل تصویری ایدئال در ذهن ما ایجاد میکنند که تلاش میکنیم به آن شبیه شویم. اگر ورای این معیارها، به خود واقعی مان نگاه کنیم و ببینیم چه کسی هستیم، به جای اینکه فکر کنیم باید چه کسی باشیم، میتوانیم به خود واقعیمان نزدیکتر شویم. در کتاب موهبت کامل نبودن، میتوانید در این زمینه مطالعه بیشتری داشته باشید.
۵. علاقه خود را پیدا کنید
لیستی از علاقهمندیهایتان تهیه کنید و آنها را بر اساس میزان دسترسپذیری طبقهبندی کنید. دنبال کردن علاقههایمان راه دیگری برای کنار زدن نقابهای زندگی روزمره و پیدا کردن خود حقیقی است. کتاب ایکیگای میتواند به شما برای تهیه چنین لیستی کمک کند.
۶. نقاط قوت و ضعف خود را پیدا کنید
این ممکن است سختترین کار برای کشف اینکه واقعاً چه کسی هستید، باشد؛ اما یک کار ضروری است. برای پیدا کردن نقاط قوت و ضعف خود، باید ابتدا آزمون و خطا کنید. اگر پس از تلاش بسیار در یک حوزه، نتیجهای نگرفتید و حتی احساس فرسودگی و ناامیدی پیدا کردید، بهتر است آن را رها کنید و به دنبال نقطه قوت دیگری در خودتان بگردید.
پیشنهاد مطالعه: چگونه از طریق قانون پذیرش، حتی بدترین نقاط ضعفتان را هم تبدیل به نقاط قوتتان کنید۷. روابط خود را ارزیابی کنید
وقتی متوجه شوید تا زمانی که خودتان را نشناسید هرگز شخص دیگری را واقعاً نمیشناسید، اهمیت شناخت خود برایتان آشکارتر می شود. این حقیقت به ویژه برای مدیران کسبوکار صادق است، زیرا اگر افراد تیم خود را نشناسید، به عنوان یک مدیرگم خواهید شد.
اما این قانون برای هر رابطه ای در زندگی شما نیز صدق میکند. تقریباً به همان اندازه که شما نیاز دارید خودتان را بشناسید، دیگران نیز باید بدانند که شما چه کسی هستید. مردم به شما نیاز دارند؛ به خود واقعی شما.
۸. چرایی زندگی خود را بیابید
احتمالا با سلسله مراتب نیازهای هرم مازلو، که یک نظریه انگیزشی در روانشناسی است آشنا باشید. این مدل پنج لایه ای از نیازهای انسان به شکل یک هرم، این فرض را نشان میدهد که قبل از اینکه افراد بتوانند به سطوح بالا بپردازند، نیازها در سطوح پایینتر باید ارضا شوند.
به ترتیب صعودی، نیازها عبارتاند از:
- نیازهای فیزیولوژیکی (غذا، آب، گرما و استراحت)
- ایمنی (امنیت)
- تعلق (روابط)
- عزت نفس (احساس موفقیت)
- خودشکوفایی (دستیابی به پتانسیل کامل و شناخت خود).
اساساً، هنگامی که سیر شدید، استراحت کردید، احساس امنیت کردید و احساس تعلق و عزت نفس داشتید، پله بعدی شما این است که چرایی خود را بیابید. چه چیزی شما را به پتانسیل کامل خود میرساند؟
آیا در آن نقطه هستید یا هنوز برای احساس امنیت در حال مبارزه هستید؟ آیا برای رسیدن به پلههای بالای این نردبان آماده هستید یا ابتدا باید محیط خود را تغییر دهید؟ بهتر است قدم به قدم جلو بروید. در کتاب چرایی خود را بیابید، به این موضوع مفصلتر پرداخته شده است.
چه چیزی باعث میشود خود واقعی مان نباشیم؟
اصالت، عاملی اساسی و تعیینکننده در ایجاد روابط عمیق و معنادار با دیگران است. وقتی افراد با آسیبپذیریهایشان در کنار هم قرار میگیرند، میتوانند با یکدیگر احساس راحتی و نزدیکی کنند.
اما در عین حال، ترس از طردشدن و آسیبدیدن در روابط پس از ابرازکردن خود واقعیمان، عاملی است که منجر به پنهانکردن احساسات و افکار واقعیمان میشود. همچنین در جامعه نیز افراد از اینکه رفتاری اصیل و صادقانه داشته باشند میترسند.
یکی از دلایل آن میتواند سابقه آسیب دیدن و آزار در کودکی و به دنبال آن احساس نا امنی مداوم در بزرگسالی باشد. برای اینکه خود واقعی مان باشیم لازم است احساس امنیت کنیم؛ اگر آزار دیده باشیم، نمیتوانیم به دیگران اعتماد کنیم و ترجیح میدهیم با نقابهایمان از خودمان مراقبت کنیم.
در این صورت لازم است با یک رواندرمانگر در این زمینه صحبت کنیم. جفری یانگ در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید، به ما میآموزد که چگونه از الگوهای ناسالمی که در کودکیمان شکل گرفتهاند، رها شویم.
سخن آخر
خود واقعی بودن یعنی دقیقاً همانی که هستید باشید، بدون تحریف و بدون نقاب. این مستلزم درک و پذیرش این واقعیت است که ناقص بودن چیز بدی نیست. برای اینکه خودمان باشیم باید نقاط قوت خود را تقویت کنیم و تمام زشتیها، بدیها و «نقایص» ذاتی و طبیعیمان را بپذیریم.
گاهی اوقات، به اقتضای شرایط ناچاریم روی خواست درونی مان پا بگذاریم. با این وجود لازم است واقعیت درونیمان را بشناسیم. گروهی از اندیشمندان که ذات انسان را “خوب” در نظر میگیرند، بر ضرورت شناخت بهتر آن و عمل کردن بر مبنای آن تاکید میکنند.
پس ما میتوانیم با یادگیری برخی مهارتها مانند مراقبه ذهنآگاهی، نوشتن روزانه افکار خود و یا صحبت کردن با یک دوست نزدیک، به سمت خود واقعیمان قدم برداشته و به گونه کاملتری زندگی کنیم. بهترین منبع برای یادگیری این مهارتهای ضروری، کتابهایی است که متخصصان در این زمینه تألیف کردهاند.
سایت و اپلیکیشن بوکاپو خلاصه صوتی و متنی تمامی این کتابها را در اختیار شما قرار میدهد تا حتی اگر تمرکز یا فرصت کافی برای خواندن کتابهای قطور ندارید، از فواید مطالعه بهرهمند شوید. به بخش دستهبندیهای موضوعی بوکاپو مراجعه کنید تا ببینید کدام خلاصه کتابها بیشتر به کار شما میآیند.
خود واقعی آن چیزی است که ما، ورای همه رفتارها، باورها، فرهنگ و ... در اعماق وجود خود، هستیم. واقعیت درونی ما در زیر نشانهها و برچسبهای زندگی روزمره ما پنهان شده است.
خود حقیقیتان میتواند منشا آرامش، دستاوردها، موفقیتها و شکوفایی باشد؛ اگر از خود حقیقیتان دوری کنید، درواقع از آرامش و موفقیت دوری کردهاید.